قربانی نباش ! چرا گاهی در زندگی نقش قربانی را بازی می کنیم؟
اگر احساس می کنید که به تو ظلم شده است و قربانی هستی، پس با ما با موضوع قربانی نباش همراه باش تا راه کار های مناسب را بدانی.
قربانی نباش! به چه معنی است؟
گاهی ما احساس می کنیم که در زندگی به ما ظلم شده است و این احساس را تجربه می کنیم که نقش قربانی را میان اطرافیان خود داریم. گاهی نیز این احساس را نداریم و می گوییم که خیر من قربانی نیستم. در صورتی که واقعیت جور دیگری است. در چنین زمانی لازم است به لایه های درونی خود رجوع کنیم. چون شاید مسئله چیز دیگری باشد و ما به آن آگاه نباشیم. یعنی در درون ما یک حس قربانی شدن وجود دارد و ما از آن آگاه نیستیم. مثلا دائما به خود بگوییم این زندگی که من دارم اصلا لایق من نست. یا این که جایگاهی که دارم جایگاه مناسب من نیست. بنابراین کمی دقیق تر که بررسی می کنیم می بینیم که در پس افکار ما یک احساس قربانی بودن وجود دارد.
چگونه قربانی نباشیم؟
زمانی که ما با خود آگاهی و خود شناسی بتوانیم با خود مان به صلح برسیم و خود را بیشتر بشناسیم، مشاهده می کنیم که در درون خود خیلی هم بدمان نمی آید که نقش قربانی را داشته باشیم. گاهی این مسئله ریشه در کودکی ما دارد. اما نکته این جاست که ریشه آن خیلی هم مهم نیست. زیرا به دنبال علت و ریشه بودن شاید به این معنی باشد که ما برای قربانی بودن خود دلیل می آوریم و به خود حق می دهیم که قربانی باشیم. ممکن است که در زمان کودکی و قبل از مستقل بودن خودمان در ایجاد این مسئله نقش نداشته باشیم. اما حالا چه طور؟ آیا نباید از یک جایی به بعد این احساس را در خود بررسی کرده و از بین ببریم.
همه این ها بستگی به خودمان دارد. اکثر اوقات ما خودمان می خواهیم که تحت سلطه دیگران و یا حتی باور ها و عقاید غلط خود قرار بگیریم. این افکار ما هستند که ما را به سمت قربانی شدن می کشانند. بنابراین باید مراقب افکار و باور های خود باشیم. زیرا این احساس می تواند ما را تا مرز نابودی پیش ببرد. چون ما تحت سلطه ذهن و افکار خود هستیم و آن ها را می پذیرم. آن ها به من می گویند که تو مقصر نیستی و برای قربانی بودن دلایل کافی داری.
نقش پذیرش در احساس قربانی بودن:
در مقالات قبل هم گفته ایم که پذیرش بسیار در زندگی ما نقش مهمی دارد. اما نه پذیرشی که ما را به سمت عقب بر گرداند. جهان برای ما نمی ایستد و منتظر ما نمی ماند. یک جایی متوجه می شویم که عمر ما در حال تمام شدن است و ما همچنان به خود حق می دهیم که اگر زندگی ما فلان و بسار است، ولی ما هیچ نقشی در آن نداشته ایم. پس لازم از یک جایی بخواهیم و شروع کنیم. یعنی خود را در شرایطی را قرار دهیم که احساس قربانی بودن را در ما کم رنگ و کم رنگ تر کرده تا ناپدید گردد. در کنار این مقاله می توانید مقاله خودباوری را نیز مطالعه نمایید.
چکیده :
ما انتخاب می کنیم بسیار شجاعانه و با قدرت که مسئول زندگی خودمان هستیم. پس لازم است که مسئولیت همه چیز را در زندگی خود بپذیریم که بخش اصلی آن ارزش وجودی ما است که از ذهن خود پس بگیریم. این گونه است که دیگر عوامل بیرونی نمی توانند ما را تحت سلطه خود بگیرند تا به اهداف خود برسند. اگر هزاران هزار بار نیز اشتباه کرده ایم و شکست خورده ایم، لازم است که خود را ببخشیم و خود را بپذیریم و به خود حق بدهیم که آن طوری که دوست داریم و در چارچوب مورد تایید خودمان زندگی کنیم و از زندگی خود لذت ببریم.
دیدگاهها (0)